ناشناس ( تحصیلات : فوق لیسانس ، 26 ساله )

سلام. دو سال پیش برادر من با یک خانمی ازدواج کردند. برادر این خانم من رو تو جشن دیدن و از من خوششون اومده بود. ازم خواستگاری کردن من دانشجوی شهر دیگه بودم و به ازدواج فکر نمیکردم جواب رد دادم بهشون. چند بار بهم پیشنهاد دادن گفتم نه و ردش کردم.
ته دلم ازش بدم نمیومد. تابستون پیش دوباره مطرح کردن گفتم یکم باید فک کنم. باهم در ارتباط بودیم کم کم بهش علاقمند شدم و خیلی پیگیر بود زودتر بیاد جلو من بخاطر شرایط خونه مون گفتم فعلا نه. هرچی میگذشت رابطه ما عمیق تر میشد دیگه میترسید از از دست دادن من منم همینطور. اسفند مامانشو فرستاد برای خواستگاری ک خانواده م به شدت برخورد کردن و بی احترامی به مامانش گفتن پسرت در حد دختر ما نیست و این چیزا. مشکل اصلیشون هم نامزد کردن قبلی این ِآقا بود که نامزد کرده بود و کات کرده بود. همه میدونستن مقصر خودش نبوده ولی گفتن مردم چی میگن و این چیزا. باز هم اومدن و مامانم رد کرد. من و اون بهم دلبستیم و الان ک گفتم برو دنبال زندگیت آروم و قرار ندارم تمرکز ندارم همش استرس دارم. نمیدونم باید چیکار کنم همه چیزو ریختم تو خودم و دارم افسرده میشم همه میدونن دلیل این حالم چیه ولی نمیخوان به روی خودشون بیارن. من بهش وابسته شدم نمیدونم چیکار کنم


مشاور (خانم طیبه قاسمی)

با عرض سلام خدمت شما خواهر گرامی خواهر عزیز ،خانواده سهم بزرگی در انتخاب و زندگی آینده دارد. آنقدر که اگر پدر و مادر مخالف ازدواج شما باشند، سایه این مخالفت همواره بر سر زندگی شما خواهد بود. اما معمولا مخالفت والدین با فرد انتخابی فرزند به دلیل عدم تطابق ملاک ها و هم شانی فرد با فرزند یا خانواده است. و معمولا زمانی که فرزند قبل از تعیین ملاک ها عاشق شده باشد چنین مشکلی خواهند داشت. البته درصد بسیار کمی از والدین هم از روی تعصب و بدون دلیل با انتخاب فرزند خود مخالفت می کنند اما مطمئنا در درصد بسیار پایینی قرار دارند.شما نیم نگاهی به ملاک های خودتان بیندازید.آیا فرد مورد نظر را بر اساس ملاک های خود انتخاب کرده اید؟آیا اول انتخاب کرده و بعد عاشق شده اید یا اول عاشق شده اید و بعد ملاک ها را بر اساس فرد مورد نظر تعدیل کرده اید؟آیا صفت خاصی در محبوب نیست که به خاطر همان ویژگی خاص، شما حاضر شده اید با او ازدواج کنید و سایر داشته ها و نداشته ها را غافل نشده اید؟اگر مطمئن شدید انتخاب شما کاملا معقول و منطقی و بر اساس ملاک بوده طبعا مخالفت والدين، غیر منطقی خواهد بود.اما واقعیت این است که الگوهای ازدواج در سال های اخیر تغییر کرده و این دختر و پسر هستند که ملاک های خود را تعیین کرده و همسرشان را انتخاب می کنند. این ملاک ها البته در چهارچوب خانوادگی هر فرد تعریف می شود اما به هر حال گاهی تفاوت هایی وجود دارد که به فاصله دیدگاه جوان ترها با والدینشان برمی گردد.گاهی والدین با دلایل واهی با ازدواج شما مخالفت می کنند ( اگر تنها دلیل رد کردن نامزدی قبلی پسر است ) به هر حال هرکسی دارای نقاط قوت و ضعف میباشد ، پدر و مادر شما قطعا این را باید بدانند اگر منتظر یک خواستگار بدون عیب . نقص هستند ،هرگز اتفاق نخواهد افتاد . و دلایل بهم خوردن نامزدی را باید بدانند و با روشن شدن قضیه نباید صرفا به این دلیل خواستگار را رد کنند . مگر اینکه دلایل زیادی وجود داشته باشد . ولی اگر شما از بقیه لحاظ با یکدیگر تناسب دارید و ملاک های یکدیگر را دارید ، شما ثابت قدم باشید، می توانید تلاش کنید که نظر مساعد آنها را جلب کرده و آنها را متوجه اشتباه خود کنید. در این صورت به کفش های آهنی نیاز دارید و تحملی بسیار بسیار طولانی. آن هم نه یک تنه، بلکه شما و خواستگارتان هر دو باید صبور باشید تا با وجود دیدن رفتار نامناسب آنها و شنیدن زخم زبان هایشان، باز طوری رفتار کنید که در گذر زمان به شما اعتماد پیدا کنند.ازدواج با رضایت والدین، آرامش بیشتری را برای شما در پی دارد اما این رضایت نباید به قیمت نارضایتی شما از ازدواج به دست بیاید. به بیان دیگر، نباید صرفا به خاطر رضایت والدین تن به ازدواجی دهید که با آن موافق نیستید.به هر حال باید بپذیرید که اگر انتخابی خارج از رضایت والدین انجام دادید، تا پایان مسئولیت انتخابتان را به عهده بگیرید و اگر لازم بود بهای آن را بپردازید. مسلم است که چنین چیزی وقتی امکان پذیر می شود که شما از انتخاب خود کاملا مطمئن باشید و بعد از ازدواج سعی کنید زندگی تان را مستحکم نگه دارید.اول از همه بگوییم که تهدید و پرخاشگری و جنگ و دعوا به هیچ نتیجه ای نمی رسد و فقط آتش معرکه را بیشتر می کند. بنابراین از فکر قهرمان بازی بیرون بیایید و بیشتر تلاش کنید در سکوت و آرامش ماجرا را پیش ببرید. با والدین تان صحبت کنید. در شرایطی آرام و منطقی و هر از چند گاهی بحث را پیش بکشید و سعی کنید نظر مثبت شان را جلب کنید. والدین شما، حتما دلایلی برای مخالفت شان دارند. آنها را بشنوید و سعی کنید فارغ از شور و شوق عاشقی و هیجانات مقطعی، این دلایل را تحلیل کنید. شاید واقعا حق با آنها باشد. می توانید این دلایل را با فرد سومی که به بی طرفی او اطمینان دارید در میان بگذارید و مشورت کنید. این فرد می تواند دوست، استاد، بزرگ فامیل یا مشاور باشد.والدین گاهی به خاطر بی اعتمادی به شما با انتخابتان مخالفت می کنند چون فکر می کنند به قدر کافی بزرگ نشده اید. در این شرایط باید دلایل خود را از انتخاب فرد مورد نظر تشریح کنید و به آنها ثابت کنید که بزرگ و قابل اعتمادید.اگر لازم بود از بزرگترهای فامیل و دوستان مورد اعتماد والدین تان کمک بگیرید و آنها را واسطه قرار دهید..می توانید این جلسات گفتگو را با حضور خواستگارتان برگزار کنید تا در شرایطی منطقی، والدین هر دو شما را محک بزنند و دلایلتان را بشنوند و به شما اعتماد پیدا کنند.اگر هیچ کدام از راه ها نتیجه نداد، سعی کنید همراه والدینتان پیش مشاور یا روانشناس بروید و در شرایطی منصفانه درباره مشکل صحبت کنید. با آرزوی خوشبختی و سعادت در زندگی برای شما